ادوارد زندگی خوبی داشت، همسری زیبا و دختر کوچولوی کاملی داشت، با این حال خودش را چندین ویسکی میخورد و در طول شب رانندگی میکرد. زمزمههای ناپدید شدنها در شهر پخش میشود و ترسی در حال گسترش، ناآرام و غیرمنطقی شروع به گسترش میکند و تاریکی بازتابی ناخواسته برای کسانی است که میمانند. برخی از اشتباهات هرگز نباید اتفاق بیفتند، نه زمانی که زندگی شما کامل شده است - و با این حال آنها انجام می دهند. با خاموش شدن چراغ ها، اخگرهای تاریکی در شهر خواب آلود دورمونت داغ می شود.
اطلاعات دقیق...